"نامیرا" ؛ رمانی برای شناخت فتنه

به نام دوست

 

 


قیام حضرت اباعبدالله (ع) قابلیت های فراوانی برای تبدیل شدن به داستان دارد. اگرچه بخش اصلی این قیام که شیعیان بسیار با آن آشنا هستند، یعنی روز عاشورا، همیشه مورد توجه ویژه بوده است، اما وقایع پیش از حادثه کربلا دارای ظرفیت های فراوانی برای خلق رمان هستند.
یکی از رمان هایی که بسیار خوب توانسته است از وقایع زمینه ساز واقعه عاشورا برای ایجاد کشش داستانی استفاده کند رمان "نامیرا" است.
نامیرا روایت چگونگی تغییر و تحول اوضاع کوفه در فاصلهء دعوت از حضرت امام حسین (ع) تا رسیدن کاروان آن حضرت به نزدیکی کوفه است. اگر بخواهیم همهء اوضاع پرآشوب و غبارآلود کوفه را در این بازهء زمانی در یک کلمه خلاصه کنیم هیچ کلمه ای بهتر از "فتنه" نیست. در این صحنه همهء عناصر ایجاد یک فتنه حضور دارند: رعب و وحشتی که ابن زیاد با کشتن هانی و حضرت مسلم (ع) در کوفه ایجاد کرده، ناتوانی عده ای در تشخیص حق از باطل، بی وفایی کسانی که قول همراهی به ولی و فرستادهء ولی خود داده بودند و خلاصه صحنهء کاملی از "فتنه" که زر و زور و تزویر در آن همدستی میکنند تا امام زمان به قربان گاه برود و غمبارترین واقعه تاریخ اسلام رقم بخورد.
صادق کرمیار نویسنده رمان نامیرا ما را با زندگی جوانی به نام عبدالله بن عمیر همراه میکند. عبدالله که مدتها در فارس برای گسترش قلمرو اسلام شمشیر زده اکنون به نزد قبیله اش بازگشته و درگیر آشفته بازار کوفه میشود. ناتوانی عبدالله در شناخت حق از باطل یکی دیگر از عناصر تصویر کننده فتنه است. او که مسلمان مومنی است نمیتواند از پس تحلیل شرایط پیچیده شهر کوفه برآید و تصمیم میگیرد برای آن که شاهد جنگ میان مسلمانان نباشد از عرصه فتنه پای درکشد و کوفه را ترک کند. اما تقدیر او با تمهید نویسنده رمان در آخرین لحظات به زیبایی تغییر میکند و او در حاشیه کوفه با قیس بن مسهر صیداوی فرستادهء امام حسین (ع) برخورد میکند. سخنان قیس جان تشنهء عبدالله را سیراب و او را از خواب غفلت بیدار میکند. نهایتا عبدالله موفق میشود به اردوگاه امام بپیوندد و جبهه حق را همراهی کند.
رمان نامیرا اگرچه روایتی نسبتا سرراست و ساده از همهء صحنه های معروف تحولات کوفه در ایام پیش از واقعه عاشورا دارد اما با این حال تازگی و جذابیت یک رمان دینی را کاملا به مخاطب خود منتقل میکند. رمانی که با بخش های کوتاه خود، سرعت تحولات سیاسی اعتقادی یک شهر درگیر فتنه را به خوبی نشان میدهد. رمانی بسیار خوب برای مرور کردن عبرت های عاشورا که خواندنش در ایام عزاداری ماه محرم قطعا مایه افزایش بصیرت و معرفت دینی و تاریخی است.

دشتهاي سوزان

به نام دوست

 

 

«دشتهای سوزان» صادق کرمیار رمان خوبی بود. شاید نمونهء خیلی موفقی برای رمان تاریخی نباشد اما قطعا یک نمونه رمان تاریخی است. از این طرف به تاریخ پایبند است و از آن طرف رمان است و ماجراها و شخصیت ها با هم مخلوط شده اند و دارند رمان را می سازند. قول معروف لوکاچ است که نویسنده ها وقتی به سراغ سوژه های تاریخی می روند که جامعه در دورهء ضعف و زوال باشد و نویسنده بخواهد روح انقلابی در جامعه بدمد. لوکاچ می گوید: "داستان تاریخی هنگامی متداول می شود که جامعه آبستن تلاطم انقلابی است." (صد سال داستان نویسی ایران، حسن میرعابدینی، ص29) رمان نویسی ایران با رمان تاریخی شروع شده. رمانی که خواننده را با خود میبرد به "دنیایی به دور از یکنواختی ها و مشکلات دنیای واقعی، که در آن خواننده از طریق همانندسازی خود با قهرمانان رمان، گریزگاهی می یابد." (همان، ص135)

اما "دشتهای سوزان" قطعا از این دست رمانهای تاریخی نیست؛ بلکه آن را باید در جریان دوم رمان تاریخی ایرانی دسته بندی کرد. رمانهایی که " از واقعیت تاریخی الهام گرفته اند. این رمانها برای متبلور ساختن واقعیت امروز ، از گذشته شروع میکنند. گویی نویسنده میخواهد با خود و تاریخ تسویه حساب کند و […] علل رسیدن به وضع موجود را بررسی کند و تفاوتها با گذشته را مورد توجه قرار دهد." (همان، ص985) جریان رمان تاریخی پس از انقلاب که نه برای فراموش کردن "اکنون" بلکه برای شناخت بهتر آن است.

از اینها گذشته "دشتهای سوزان" رمانی ست خواندنی. ماجرای آن به دورهء ناصرالدین شاه قاجار و مبارزات ملی مذهبی مردم خوزستان برای استقلال داشتن در بهره برداری از نفت و کشتی رانی جنوب است. نیروهای پیشبرندهء ماجراهای داستان را میشود این چندتا دانست:

1.انگلیسی ها که به عنوان استعمارگران پیر دنیا خیلی خوب ترسیم شده اند. به همان حیله گری و تفرقه اندازی که هستند!

2.شیخ خزعل که به خاطر قدرت برادرش را میکشد و به خاطر قدرت حاضر است با انگلیسی ها متحد شود و مردم را زیر پا بگذارد و...

3.مردم بیگناه و مظلوم که جز کشته شدن، سهمی از ثروتهای اطراف خود ندارند و بالاخره برای دفاع از حق خود قیام میکنند.

4.مرجعیت شیعه که دو نمونهء مختلفش را در رمان می بینیم. آیت الله جزایری که در ابتدا در مقابل انگلیسی ها مقاومت میکند و در نهایت فتوا می دهد کار کردن برای آنها اگر مفسده ای نداشته باشد منع شرعی ندارد؛ و آیت الله یزدی که تا پایان در برابر انگلیسی ها کوتاه نمی آید.

از این چهار نیروی اصلی که بگذریم نیروهای زیاد دیگری هم جریانات داستان را در ابعاد کوچکتری هدایت میکنند. مثلا درگیری ها بین طوایف بومی و طمع ورزی های شخصی مانند آنچه در مطرود می بینیم.

همین نیروهای بیرونی فراوان، باعث شده اند این رمان پر از کشمکش های بیرونی باشد و چندان راهی به درون آدمها نداشته باشیم. احتمالا کسانی که دغدغه های تاریخی داشته باشند یا حتی بخواهند دربارهء تاریخ جنوب مطالعه کنند از خواندن این رمان خیلی لذت ببرند.

آقای کرمیار که فعالیتهای فیلمسازی هم دارد در جاهایی از این رمان به شدت به جزئیات بی توجهی کرده. من کاملا احساس کردم که داشته فقط خطوط کلی داستان را مشخص میکرده تا شاید بعدا ازش استفادهء سینمایی یا تلویزیونی کند.